دستهبندی نشده 897 1 کتاب «علمدارعصٌار» زندگینامه شهید محمدمهدی علی محمدی منتشر شد مجید ایزدی نویسنده این کتاب که توسط انتشارات نوید و به طراحی جلد سید جواد سیدابراهیمی به چاپ رسیده زندگی شهید«محمدمهدی علی محمدی» را با خاطراتی کوتاه و جذاب روایت کرده است.در مطلب ابتدایی کتاب با عنوان «یکی از هزاران…» و به قلم نویسنده آمده است:شهید محمدمهدی علی محمدی، یکی از هزاران شهید ناشناخته استان فارس است که خاطرات و یادش را گذشت زمان به باد فراموشی میسپرد که فرزند برومندش، مهدی علی محمدی آستین همت را بالا زد و خاطراتی را که غبار زمان آنها را در صندوقچه دل همرزمانش به فراموشی میسپرد بیرون کشید، تا یاد و نام پدر را برای آیندگان ثبت کرده باشد.در بخش دیگری از این مطلب میخوانیم: کار کردن برای شهید علی محمدی برکات زیادی برای من داشت و چیزهایی زیادی از او آموختم و شهدای زیادی از شهرستان اقلید که به حق شهر امام زمان (عج) نامیدهاند را شناختم. باشد که این ناچیز مقبول افتد…باهم مروری بر بخشی از کتاب با عنوان “نیم دقیقه! ، روایت راضیه علی محمدی از برادر شهید خود خواهیم داشت.دوران شور و نشاط کودکی بود. مهدی هر وقت میخواست برای چند لحظه از خانه بیرون برود، مثلاً زبالهها را کنار در بگذارد و برگردد، با همان لباس خانه و پیژامه میرفت و میآمد. پدر ما معلم بود و خیلی در تربیت بچههایش سختگیری میکرد. یکشب پدر از این رفتار مهدی خیلی ناراحت شد، گفت: «بابا هر وقت میخواهی از خانه بیرون بروی، لباس بیرون را بپوش!» مهدی هم لجبازانه گفت: «بابا! این کار وقتگیر است. تا بخواهم شلوارم را عوض کنم رفتهام و برگشتهام.» پدر، خیلی ناراحت شد. گفت: «اصلاً زمان بگیر ببینم یک شلوار عوض کردن چه قدر طول میکشد.” مهدی ساعت گرفت و پدر شلوارش را عوض و به چوب لباسی آویزان کرد. دوباره شلوار بیرون را درآورد و شلوار خانه را پوشید. مهدی دو دقیقه زمان گرفت و پدر شش بار این شلوار را در دو دقیقه عوض کرد و مرتب روی چوبلباسی آویزان کرد.بابا گفت: «دیدی یک شلوار عوض کردن، نیم دقیقه هم وقت نمیگیرد ما که حسابی خندیدیم، اما شاید، همین سختگیریهای پدر بود که باعث شد مهدی خیلی به نظم و انضباط اهمیت بدهد. کمتر زمانی بود شلوارش خط اتو نداشته باشد یا کفشهایش از تمیزی برق نزند..
بسیار زیبا بود